جلسه دادگاه 1
حدودا 8.5 رسیدم. با جیگر رفته بودم. کمی استرس داشتم اما داداشم شوخی میکرد و می خندوند من رو. جلسه ساعت 9 بود. فکر میکردم نیاد اما اومد. به محض ورود چشم تو چشم شدیم
. لاغر شده بود. چشماش گود رفته بود. نه واسه من ها نه. از ترس مهریه
. 9.5 بود گمونم صدامون کردن. قبلش بگم قاضی واقعا انسان بود
. نه اینکه بگم چون طرفم رو گرفت نه. هنوز حکم نداده اما تمام تلاشش رو کرد تا صلح و سازش برقرار کنه
. جلسه بیش از 1.5 ساعت طول کشید
. خداروشکر من با هرکی برخورد کردم هدفشون برقراری سازش بود اما چه فایده وقتی همه اطرافیان اون دنبال جدایی اند
. فکر میکنن چون مرد هستن به قول خودشون هیچ بدی براشون نداره
. مرد که نیستن نر هستند
.
خلاصه رفتیم داخل. قاضی از وکیلم پرسید: اونم گفت این آقا مکررا اقدام به ضرب و شتم و فحاشی کردن. موکل بنده رو از خونه بیرون انداختن. شعبه فلان هم محکوم شدن. بعد قاضی از اون پرسید.
چندین برگه تایپ شده آورده بود با یه دفترچه یادداشت از روش میخوند. دستش و صداش به وضوح میلرزید
. خونوادگی نشستن عقل های نداشته اشون رو، روی هم گذاشتن تا اون همه بنویسن. بعد جالبه اصلا حرفاش ربطی به پرونده نداشت
. همه اش دروغ و تهمت. هرچی هم گفت من علیه خودش استفاده کردم. هر جمله ای که می گفت، برای اینکه ذهن قاضی رو منحرف کنه میگفت شواهد و مدارکش هست
. انگار قاضی بچه است
. حالا چیا گفت:
یادتونه گفتم رفت در خونه شاهد و ابروریزی کرد؟ خوب. اومد گفت این ها با طرح و نقشه قبلی رفتن تو یکی از دعواها یکی رو آوردن و بعد گولش زدن و گفتن برو شهادت بده در حالی که اون واسه یه درگیری دیگه بود
(یعنی درگیری هارو قبول کرد. به خواست خدا هرچی گفت خودش رو ضایع کرد
). بعد گفت من دیدم اون آقا خیلی محترمه
.(این شاهد قبلا هم باهاش حرف زده بود و می خواسته صلح و سازش ایچاد کنه. اما این بی فکر گذاشته رو حساب ضعف ما و نه گذشت من و بیشتر گند زد
. البته میگم خداروشکر. حتما خواست خدا این بوده. دقت کنید محترم بودن شاهد رو پذیرفته
) رفتم گفتم این ها بهت دروغ گفتن. اون هم رفت اظهاراتش رو به عنوان شاهد پس گرفت
. در حالی که همچین چیزی نبود. بعد قاضی دوباره به پرونده نگاه کرد و حرفی نزد
.
ادامه داد، این(یعنی من) رفته قرص خورده تا بگه من امنیت ندارم.به نظرم وقتی باید این حرف ر و میزد که من بهش استناد میکردم و از دکتر و بیمارستان گواهی میاوردم و تو پرونده میذاشتم؛ اینجوری خودش رو ضایع کرد وقتی من حرفی ازین مورد نزدم
. گفت در حالی که من کار خاصی نکرده بودم.(پس کاری کرده بوده اما خاص نبوده
). گفت اینا اومدن در خونه رو(در قبلی رو) شکستن تا بگن این خونه امنیت نداره
. در حالی که همچین چیزی اصلا تو محله ما نبوده
اون جا شبی یکی دو تا ماشین رو میدزدیدن. و اتفاقا قبلا هم دزد اومده بوده ها. اونقدر بی فکره دیگه نمیدونه اینجا دادگاهه و استعلام چنین چیزهایی به سادگی امکان پذیر
ه.
بعد اون برگه مهریه رو مطرح کرد و گفت اینا وکیل من رو خریدن. و برگه اصلی رو ازش گرفتن
. همه این کارها رو واسه این انجام داد تا به مهریه برسه و بتونه راحت طلاق بگیره
. میگفت معلوم نیست به قاضی دادگاه تمکین چی دادن که جکم نمیده و منتظر حکم این دادگاه هاست
. آها راستی بچه ها، شکایت هایی که از من کرده بود هردوشون تو دادسرا منع تعقیب خورد(تو 2 تا شعبه مختلف) البته گویا اعتراض زده.میگفت اونجا هم لابد کاری کردن.
بعد شروع کرد گیر دادن به وکیل هام. می گفت دو تا وکیل دارن. آقای قاضی خودتون میدونید دیگه به وکیل ها پول بدی هر کاری برات می کنن. قاونی غیر قانونی
. می گفت این همش بدون اجازه من میرفت شهرستان. همه این نقشه هارو یادش دادن. با برنامه ریزی از قبل
. منم گفتم کافر همه را به کیش خود پندارد
. وکیلم گفت ساکت این جا دادگاهه. اما حال کردم گفتم
. باز میگفت فقط واسه گرفتن مهریه و طلاق دارن این کارها رو میکنن
.(یادم رفت بهش بگم یادت نیست تو کلانتری و دادسرا میگفتی بره بالا هرچی قانون بگه. اینجا همون قانونیه که میگفتی
) خیلی حرف زد ها. هر موردی رو حداقل 3بار تکرار میکرد. کلا چون کم داره میری رو ریپیت. قاضی فهمید این کم داره و دروغ میگه وگرنه دلیلی نداشت نامه امیر ارسلان بنویسه بیاره. بعد قاضی از من پرسید.
گفت چند وقته عقد و ازدواج کردی؟ گفتم 2سال و نیمه عقد کردم. 6 ماه بیشتر هم نذاشتن زندگی کنم. گفتم آقای قاضی ایشون تو مدتی که زندگی کردم هیچ وقت زودتر از 11 یا 12 شب نیومد خونه
. من رو به تنهایی تو یه اپارتمان خالی میذاشت و میرفت استخر و باشگاه و گشت و گذار با دوستاش
. گفتم راننده دوستش و زن و بچه اش و مادر زنه دوستش بود اما من رو کنار خیابون ول میکرد
. گفتم راننده ای که باهاش میرفتیم میگفت این وقت شب تنهات نمیذارم کنار خیابون تو ناموس شهرمی
. اما ایشون مشغول رفیق بازیش بود
. گفتم ایشون 4 ماه زودتر از من شکایت کرد. منم مجبور به شکایت شدم. اها گفتم آقای قاضی مواردی که ایشون ازش به عنوان شواهد و مدارک یاد میکنه/اظهارات ایشونه نه شواهد و مدارک
گفتم ایشون از روز اول ناسازگاری رو شروع کرد
. آها گفت این بدون اجازه من رفت بعد دوباره اومد تا مدرک جمع کنه. گفت دستور بدین، اط...لا...عات اس ام اس هارو بیارن معلوم شه. منم گفتم آقای قاضی اگراین کار رو بکنید واقعا ممنونتون میشم. چون خیلی چیزها مشخص میشه
. کم داره. انگار پرونده ام..نی..ت ملی بود. اط..لا..عات بیاد وسط
گفتم آقای قاضی من رفتم اما چون شوهرم و زندگیم رو دوست داشتم برگشتم اما ایشون این مسائل رو نذاشتن رو حساب عشق و محبت و گذشت. گذاشتن رو حساب ضعف من. چرا؟ چون پدر من آدم آبرو دار و سرشناسیه و ضمن اینکه میدونستن من با یه خونواده در افتادم واسه ازدواج با ایشون
. جای اینکه پشت من دربیان ایشون. این ها رو گذاشتن رو حساب نقطه ضعفی برای من. گفتم من از بی غیرتی شوهرم خسته شدم
.
بعد گیر داد به مامانه من. گفت همه همسایه ها گفتن ما همون اول مادرش رو دیدیم فهمیدیم چه جور آدمیه
. ازون شبی هم که در قفل شده بود گفت. که در دفاع گفتم این مسائل به این پرونده ربطی نداره اما اگر نیاز باشه میتونم از راننده و ترمینال سواری ساعت دقیق رو بیارم براتون. چون گفت نقشه بود
.بچه ها واقعا به جز دروغ و تهمت هیچ حرفی نزد. ادامه رو تو پست بعد میگم طولانی نشه.
ادم دلش میگیره.....سوژه الان میتونست با تو خوشبختی و ارامشو بلاخره بدست بیاره ولی داره تو این سنش لجبازی میکنه....مگه ادما چقدرررر جوان میمونن،حیف نیست کل جوونیش تو این راه بوده؟چه تو چه همسر سابقش
اگه انقد حاضره سختی بکشه ک فقط دیگه بات زندگی نکنه.و اگه واقعا زن خوبی بودی.بداخلاق و بددهنو عصبی نبودی ک زندگیتون زهرماربشه.اگه همه بدیا از طرف اون بوده.شاید پای کس دیگه یی وسطه. هرچی خیره برات پیش بیاد ان شاالله
آفرین تا اینجا که خوب از خودت دفاع کردی
عزیزم من نمیخوام ناراحتت کنم ولی وقتی تو دادگاه میگی میخوام برم زندگی کنم دیگه لزومی نداره با برگشتنت مهریه بگیری.پس مشکل چیز دیگه س..دیگه این زمدگی رو نمیخواد. ببخش ک رک گفتم.ولی شاید این نوع نگاه هم کمک کنه زودتر ب نتیجه برسی. غصه نخور.خدا پشتو پناهت
درضمن من تمام مطالبتو خوندم.و ب نظرم این ادم مشکل اعصابو روان و اختلاف شخصیت داره.کاملا حق داری ک جدا بشی.حتی اکه تو ام توی اختلافاتون مقصر بودی. فحاشی و کتک کاری و ... کار یک ادم سالم نیس.
بعضی از مردا نمیدونم ب چیه شفلشون افتخار میکنن.الان اکثر دخترا میتونن شغلای بهتری داشته باشن نسبت بهشون. من ی مزاحم داشتم واسه خلاص شدن از شرش مجبور شدم شکایت کنم.بعد از عقدمم هنوز مزاحم میشد.ادم مریضی بود.دادگاهم خیلی جای بدیه.خدا زودتر نجاتت بده از این وضعیت ان شاالله. غصه نخور بووووس
عجب ادمى! داغ كردم
سلامممممممممممممممم خوبی متاسفم واسش واقعا[اوغ]
خوشگل خانم همین حرف های این اقای سوژه بسیار عالی بود برای اثبات حرف های تو. به نظر من هم خونی نداشت حرفاش دیگه قاضی که هیچی
الین جان انگار دارم زندگی خودم مرور میکنم. شاید من از معدود کسانی باشم که درکت میکنم. یه ایمیل واست زدم حتما بخون